لجبازی مدنی!
1. زمانی نظام حاکم و روشنفکران و رسانهها و... همه و همه میخواستند چادر از سر زنان و دختران ما بردارند و با کت و کلاه و دامن و... روانهی بازار کنند، ولی آنها مقاومت کردند کتک خوردند، سالها در چهار دیواری خانه، خود را محبوس کردند و حتی شهید شدند. واقعهی مسجد بانو گوهرشاد به وجود آمد. حالا بر عکس شده. نظام حاکم و عقلای قوم و علما و رسانهها و ... همه مبلّغ و مشوّق حجاب هستند ولی ...
2. شوهرِ دخترِ عمویِ خانمم (جدی میگم. نسبت این آقا با من دقیقا همین است) میگفت:
قبل از این که امام خمینی شطرنج را آزاد کنه. من و دو سه نفر از دوستانم روز و شب شطرنج بازی میکردیم. هر جا میرفتیم شطرنجی باهامون بود. باغ میرفتیم، شنا میرفتیم رودخانه و ... خلاصه همه جا. ولی باور کن همون روزی که گفتند شطرنج آزاد شده دیگه گذاشتیم کنار. دیگه حال نمیداد و تا الان هم دیگه بازی نکردهام.
3. یکی از اساتید بزرگوارم (که دلم هم خیلی برایش تنگ شده و هر کجا هست خدایا به سلامت دارش) از زبان آیتالله حسن زاه آملی (سلّمه الله) نقل میکرد:
اگر خدا، خوردن شراب را واجب میکرد، هیچ کس غیر از آخوندها نمیخورد. میگفتند تلخه!
کلمات کلیدی :